دیانادیانا، تا این لحظه: 12 سال و 5 روز سن داره

یکی یه دونه مامان و بابا

تولد ۷ سالگی من

تولد گل دختر من ۸ اردیبهشت است امسال ۸ اردیبهشت یکشنبه روزی میشد دیگه ما نشستیم مشورت کردیم که روز تعطیل تولد دخترمو بگیریم اومدیم نیمه شعبان تولد گرفتیم که هم روز تعطیلی بود که دوستای دخترم بتونن بیان. من تصمیم گرفتم تم تولدمو کیتی بگیرم حالا قبلش رفتم وسایل تم تولد گرفتیم و دو روز داشتیم تولد خونه رو تزیین کردیم و مینا دختر عمه عزیزم هم روز قبل تولدم اومد و خوراکی های تولدمو درست کرد کلی خوراکی درست کردیم و یه تزیین خوشگل
7 ارديبهشت 1398

یه روز خوب با دختر عموم نگار جون

من و مامان برا تولد یکی از دوستام دعوت شده بودیم دیگه مامان گفت بریم بعثت که هم کادو بگیریم هم خودت بازی کنی و با هم بشینیم بستنی بخوریم و خوش بگذرونیم .ما رفتیم اونجا .زن عموی من اونجا کار میکنه با مامان رفتیم پیشش .دیکه زن عموم من دید گفت خوب اومدید بیا دیانا خودت ببرم اندازه ات میخوام پیرهن بخرم برا تولدت دیگه با زن عموم رفتیم لباس به سلیقه خودم خریدیم و اومدیم خیلی قشنگ بود لباسم .دیگه تو این فاصله مامانم به نگار زنگ زده بودم اونم بیاد پیشمون نگار دختر عموم است من خیلی دوستش دارم نگار جونم اومد با هم رفتیم کادو گرفتیم برا تولدی که دعوت بودیم بعد رفتیم شهربازی بازی کردیم و بعد رفتیم بستنی خوردیم و اومدیم .خیلی خوش گذشت در کنار نگار عزیزم
29 فروردين 1398