خاطرات دوست داشتنی
یه روز خوب با بابا و مامان کهمان ...
مرور خاطرات خوش
حالا اینجا یه سری عکس میزارم از موقعی که به دنیا اومدم تا الان که شیش سال و هشت ماه هست .عکس های که برام خاطره داشته و هر موقع میبینم لبخند میزنم
جشن یادگیری اسمم
جشن یادگیری اسمم
جشن یادگیری اسمم
جشن یادگیری اسمم
جشن یادگیری اسمم
امروز من تونستم اسم خودم بنویسم .تو مدرسه ما هرکس بتونه اسم خودش بنویسه برا دوستاش شیرینی و کادو میبره .منم امروز برا دوستام دفتر گرفتم با شیرینی و برا معلمم که به من درس داده گل بردم .مامانم هم اومد که پیش من باشه تو جشنم .مرسی مامانی و مرسی بابایی