دیانادیانا، تا این لحظه: 12 سال و 8 روز سن داره

یکی یه دونه مامان و بابا

خاطره روز تولد

دختر گلم تو یه روز بهاری به دنیا اومد تاریخ 1391/02/08 یه روز جمعه مامان دیانا از خواب بیدار شد و احساس کرد دیانا میخواد به دنیا بیاد سریع بابا رو بیدار کرد و با بابایی رفتن سراغ مادر که برن بیمارستان .ناگفته نمونه دیانا خانم قرار بود روز شنبه به دنیا بیاد مامان نوبت  شنبه داشت که بره بیمارستان  ولی انگار دخترمون عجله داشت خلاصه رفتیم بیمارستان و زنگ زدن به دکتر مامان که بیاد بیمارستان برا عمل کردن مامان که دیدن دکتر مامان  گفت من مسافرت رفتم قرار بستری شدن مامان شنبه بود حالا که دیانا خانم ما میخواد زودتر دنیا بیاد یه دکتر دیگه کمک کنه که به دنیا بیاد  خلاصه مامان عمل کردن و دیانا خانم به دنیا اومد و با اومدنش اشک ...
3 مهر 1394

اولین مراسم عاشورایی حسینی من تو مغازه بابایی

بابایی هر سال تو مغازه اش شب عاشورا نذری شیرکاکایو داره  همه اون شب جمع میشیم و با کمک هم شیر درست میکنیم و پخش می کنیم یه حال و هوایی داره .خدا قبول کنه از بابام و نگهدار بابام باشه .بابایی دوست دارم ...
28 شهريور 1394